۰۲ - زرویی

این شعر طنز را برای استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد سروده‌ام . استاد زرویی از مفاخر ادب و از
بزرگان طنز ایرانزمین است . آثار منظوم و منثور این بزرگمرد ،از بهترین نمونه‌های هنر طنزپردازی
تاریخ ادب سرزمینمان است .
برایت ای ابوالفضل زرویی
دلم غش می‌رود بس که نکویی
ز مه رویان درین گلزار ، بن کل! (۱)
تو سهم من شدی ، گل سهم بلبل
رقیب ، حسرت خورد بر روزگارم
که یاری چون ترا در کیسه دارم
تو نازی باوفایی خوش ادایی
تو با لفظ محبت آشنایی
قدت چون سرو شیرازی بلند است
لبانت معدن یاقوت و قند است
لطیفی ، خوشگلی ، گیسو کمندی
تو فرهادی ، تو شیرینی ، تو قندی
قشنگی ، نازنینی ، خوش بیانی
خلاصه ، آنکه دل خواهد ، همانی
سراپای تو بی‌عیب است و مقبول
و لپ‌های تو خوش طعم است و مأکول
فقط عیبت ، سبیل تاب داده‌ست
که چون دُردی ، درون جام باده‌ست
چو خلقی را به وصلت اشتیاقست
مَه رویت چرا اندر مُحاقست؟ (۲)
مه رویت به پشت ابر تا کِی
مرا و دیگران را صبر تا کِی
ز ابر تیره بزدا ، روی مَه را
و از بالای لعلت ، آن شَبـَه را (۳)
برو فکر سبیل خویشتن کن
محل را پاک ، بهر بوس من کن
******************************
۱ - بن کل به جای بالکُل ، از اصطلاحات طنازانهٔ استاد زرویی‌ست.
۲ - مُحاق : پوشیده شده ، سه شب آخر ماه قمری که در آن ماه از چشم ناظر زمینی
دیده نمی‌شود.
۳ - لعل و شَـبَه : دو سنگ زینتی یکی به رنگ قرمز و دیگــری سیاه براق . لعل سنگی
پرارزش است اما شَـبَه جزء سنگ های ارزان قیمت محسوب می شود. در این بیت
لب و سبیل استاد زرویی به لعل و شبه تشبیه شده است!
از ابیات زیبای شاهنامهٔ فردوسی است :
شبی چون شبه ، روی شسته به قیر نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر