دست نیکی

خــار غم را از گلستـــان یتیمــان ریشــه کن
شادی آور بــر دل غمــدیدگــان این وطـن
شکـــر نعمت را به جای آور همـی انفـاق کن
قبل از آنــی که رسـد مر نوبت غسـل وکفن
بوی عطــر مهــر ایزد بـر جهان مستولی است
شمـه ای هم تو بر افشان همچو آهوی ختن
گر به مردی دست نیکی برگشایی سوی خلق
در لطافـت می ربایی گــوی سبقت از سمـن
ای خــدا دستــم بگیر و دست گیرم کن همی
تا جهان پر گل شود از خوب و خوبیهای من
در جهــان بشنـو تو « یاهو » از جماد و از نبات
بشنــو آواز خــدا خـوانـی ز مـوران و زغن
لحظــه های عمر تو جاری شود از حوض جان
بهــر دیـدن سر بر آور از تمنــاهــای تن
ای که الیـــاری! اگر خواهان غفرانــی و لطف
سر فرود آور خــدا را چون درختان چمن