شماره ۱۵۶

آتشی از عارضت در مجمر جانم فتاد
چشم دل را با فروغش منظری زیبا گشاد
جان به تسخیرِ دمِ شمشیر مژگانت برفت
پادشاه عشقت اندر خانه ی دل پا نهاد