شماره ۱۸۴

در باغ افکارم مرا چون باغبان گشتی رفیق!
با آب مهرت باعث مرگ خزان گشتی رفیق!
گه ابر بارانم شدی، گه تابی از نور صفا
واندر شب تاریک من، خورشید جان گشتی رفیق!