شماره ۲۰۳

لبریز بادا از مِی ات،ساقی! صُراحی
پیمانه ای گردان از آن گلگونه راحی
می سوزم اندر تشنگی، در شام غربت
خشکیده آب اندر دلم، حتی نیاحی