تمدید عشق

جان من روزی ره بازار زیبایی گرفت
ناگهان دل دامن چشم فریبایی گرفت
آن فریباییّ و زیبایی همه مال تو بود
داغ دل هم یک نشان از آتش خال تو بود
خام نخوت شد دلم یک چند روزی ای دریغ
سرد شد آب و گِلم یک چند روزی ای دریغ
دوری از عشقت مرا در آتش حسرت نشاند
جز پشیمانی زِ من خاکستری دیگر نماند
رو مگردان از منِ دلخسته از شبها ی غم
بر نشان تیری دگر از عشقت اندر جای غم
از درت رو بر نگرداند دلم؛ ای دلبرم
گوهر عشق تو را با قیمت جان می خرم
در به رویم بر گشا یک بار دیگر؛ نازنین!
بنگری تا آتش سودای این سر؛ نازنین!
دیدگانم روشن از سیمای چون خورشید کن
آتش عشق مرا، بار دگر تمدید کن