رباعی شمارهٔ ۱۰

هشیار سری بود ز سودای تو مست
خوش آنکه ز روی تودلش رفت ز دست
بی‌تو همه هیچ نیست در ملک وجود
ور هیچ نباشد چو تو هستی همه هست