قطعه شمارهٔ ۱۱

بس ای غلام بدیع‌الجمال شیرین‌کار
که سوز عشق تو انداخت در جهان آتش
به نفط گنده چه حاجت که بر دهان گیری
تو را خود از لب لعلست در دهان آتش