خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
مختارنامه
باب چهاردهم: در ذَمّ دنیا و شكایت از روزگار غدّار
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
شمارهٔ ۹
دنیا که جوی وفا ندارد در پوست
هر لحظه هزار مغز سرگشتهٔ اوست
چیزی که خدای دشمنش میدارد
گر دشمن حق نهای، چرا داری دوست