خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
مختارنامه
باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
شمارهٔ ۱۸
آن سالکِ گرمرو که نامش جان است
عمری تک زد که مقصدش میدان است
آواز آمد که راه بیپایان است
چندان که روی گام نخستین آن است