خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
مختارنامه
باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
شمارهٔ ۴۲
دوش آمد و گفت: چند جانت سوزم
وقت است که امشبیت جان افروزم
دردا که هنوز در دهن داشت سخن
خود صبح برآمد و فرو شد روزم