شمارهٔ ۶۲

در عشق چو شمع با خطر نتوان زیست
چون شمع شدی نیز به سر نتوان زیست
دل مُرده چو مرد بی خبر نتوان مُرد
در نزع چو شمع در سحر نتوان زیست