شمارهٔ ۷

در دو عالم جز یکی موجود نیست
ور تو گوئی هست آن مقصود نیست
با خیال دیگری گر سرخوشی
خوش خوشی جام شرابی می کشی
هر خیالی را که می بینی به خواب
نقش او باشد چو بُرداری نقاب
اصل جوهر دان و گوهر فرع او
اصل و فرع ما بُود در وی نکو
صورت و معنی عالم گفتمش
دُر توحید است نیکو سُفتمش
در صدف آبی است بر بسته نقاب
می نماید در نظر دُر خوشاب
هستی ما سایهٔ هستی اوست
مستی ما عین سرمستی اوست
قطره و دریا به نزد ما یکی است
بشنو از ما قطره و دریا یکیست
این دوئی پیدا شده ازما و تو
شرک باشد گر یکی خوانی به دو
از کتاب ذات و آیات صفات
نسخهٔ خوش خوانده ای در کائنات