رباعی ۶۵

دیدم به سرِ عمارتی مردی فرد،
کاو گِل به لگد می‌زد و خوارش می‌کرد،
وان گِل به زبانِ حال با او می‌گفت:
ساکن، که چو من بسی لگد خواهی‌خورد!