شمارهٔ ۳۲۵

رهنوردی که مدارش به توکل گذرد
گر قدم بر سر دریا نهد از پل گذرد
کی به فکر خس و خاشاک من افتد برقی
کز سیه خانه لیلی به تغافل گذرد