رباعی شمارهٔ ۱۳۷

پیری بدر آمد ز خرابات فنای
در گوش دلم گفت که: ای شیفته رای
گر می‌طلبی بقای جاوید مباش
بی‌بادهٔ روشن اندرین تیره‌سرای