غزل شمارهٔ ۱۷۱

ای جهانی محو رویت، محو سیمای که‌ای؟
ای تماشاگاه عالم، در تماشای که‌ای؟
عالمی را روی دل در قبلهٔ ابروی توست
تو چنین حیران ابروی دلارای که‌ای؟
شمع و گل چون بلبل و پروانه شیدای تواند
ای بهار زندگی آخر تو شیدای که‌ای؟
چون دل عاشق نداری یک نفس یک‌جا قرار
سر به صحرا دادهٔ زلف چلیپای که‌ای؟
چشم می پوشی ز گلگشت خیابان بهشت
در کمین جلوهٔ سرو دلارای که‌ای؟
نشکنی از چشمهٔ کوثر خمار خویش را
از خمار آلودگان جام صهبای که‌ای؟