خانه
صفحهاصلی
شاعران
امیرخسرو دهلوی
گزیده اشعار
غزلیات
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
گزیدهٔ غزل ۲۴۳
گویند بگسلد چو به غایت رسید عشق
جانم گسست و عشق به غایت نمیرسد
گمره چنان شدست دلم با دهان تو
کس از کتاب صبر هدایت نمیرسد
به گذشت دوش زلف و رخت پیش چشم من
ماهی گذشت و شب به نهایت نمیرسد