رباعی شمارهٔ ۴۴

در سایهٔ آن زلف مشوش که تراست
ای بس دل سرگشتهٔ غمکش که تراست
می‌بر دل و می ده غم و فارغ می‌رو
دور از دل من زهی دل خوش که تراست