شمارهٔ ۸۴

از عشق تو آمدم به جان چتوان کرد
سرگشته شدم گرد جهان چتوان کرد
چیزی که ز مین و آسمان تشنه بدانْسْتْ
من سیر نمیشوم از آن چتوان کرد