خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
مختارنامه
باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
شمارهٔ ۵۲
سرّی که دلِ دو کَوْن خون داند کرد
گفتی دلم از پرده برون داند کرد
نابینایی نیم شبی در بُنِ چاه
مویی به هزار شاخ چون داند کرد