خانه
صفحهاصلی
شاعران
کسایی
دیوان اشعار
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
اعضای معشوق
قامت چون سرو روانش نگر
آخته ، آن موی میانش نگر
زلف و رخش دیدی و اکنون بیا
آن لب شیرین و زبانش نگر
کَشّی آن چشم سیاهش ببین
خوشّی آن تنگ دهانش نگر
بُرد به یک ضربه دل و جان من
آن نَدَب و داو گرانش نگر