غزل شمارهٔ ۵۶۴

باز از شراب فتنه خرابم نمی کنی
در آتش کرشمه کبابم نمی کنی
صد شیشه گشت خالی و صد خُم به ته رسید
وز جرعه ای هنوز خرابم نمی کنی
صد پرسشم ز هر سر مو می کنی، ولی
یک بار عنایتی به جوابم نمی کنی
بهر فریب، سایه بیاندازیم به سر
در زیر چرخ سدره به خوابم نمی کنی
صد ناله سوخت در دل و در بزم خود هنوز
فریاد بخش چنگ و ربابم نمی کنی
مردم ز ننگ هوش و مستانه خنده ای
دریا کش محیط شرابم نمی کنی