فی وصف‌الحال و تمام مدایح السلطان والوزراء والقضاة

چون از مدائح سلطان اعظم و شاهنشاه معظّم اعزّاللّٰه انصاره طرفی گفته آمد نه در خور مناقب وی چه در خور طبع قاصر و رای رکیک من بندهٔ عاجز و چون بهمگی مناقب و خصال ستودهٔ وی پادشاه خلّد اللّٰه ملکه نتوانستیم رسیدن عجز پیش آوردیم (و طریق اقتصار و اختصار سپردیم) و همان گفتیم که مهتر عالم و سیّد کائنات «و سرور موجودات» صلّی‌اللّٰه علیه و آله و سلّم در شب ملاقات در حضرت ربوبیت گفت لااحصی ثناء علیک انت کما اثنیت «علی نفسک» و بعد از آن به مناقب و فضائل وزراء و اصحاب قلم و شمائل قضاة و ائمهٔ دین کثّرهم‌اللّٰه انجامیدیم و این کتاب را به پایان آوردیم و از هریکی طرفی و شمتی درخور رای قاصر و رکاکت طبع بلید خویش گفتیم و از ایزد جلّ ذکره درخواسته می‌آید تا مگر از جملهٔ این ابیات یک بیت بر رای عالی اعلااللّٰه پسندیده آید و محلِّ قبول یابد که بدان یک بیت بندهٔ ضعیف با حکمای اوّلین و آخرین مفاخرت کند چنانکه گوید:از کبر من آسمان سای شود