آفتاب خاوری...
شاد زی ای مرز آزادیگزین
شاد زی ای کشور مردآفرین
جان ببخش ای رنگ و بوی آسیا
تازه باش ای گلشن خاور زمین
ای می آزادگی را ساتگین
ای که از دور «یما» آزادهای
درس آزادی به خاور دادهای
نقد مردی ارمغان آوردهای
خیز! مستی کن! چرا استادهای؟
ای تو را هنگامهٔ مشرق رهین
ای دل پر آرزوی آسیا
خانهٔ قوم نجیب آریا
ای بهار عشق و بستان امید
سخت میبالم که میبینم تو را
اندکی با آرزوی دل قرین
ای فروغ دیدهٔ افغانیان
پیشتر رو با قدمهای زمان
سر بکش ای آفتاب خاوری
مردخیز افتاده دامانت چنان
کآسمان میترسد اینجا از زمین
این که شادی شایقش آزادگی است
انکشاف تازه را آمادگی است
پرچم رنگین به قلب کوهسار
در حوادث شاهد استادگی است
جلوه کن در بزم هستی به از این!
خرداد، ۱۳۳۶